بساك

خدايا بختياري پير نيبو هيچ آهن كهنه اي شمشير نيبو كوهستون بلند بختياري هيچ زماني بي پلنگ وشير نيبو

بساك

۳ بازديد

(بُساك=bosak)

بساك درفرهنگ هاي فارسي: با گويش هاي« بَساك»وگويش پهلوي«posak»به معناي افسر،تاجي كه ازگل ورياحين واسپرغم ها وبرگ مورد،مي ساختند وپادشاهان،بزرگان ودليران روزهاي عيدوجشن ومردمان درروزدامادي برسر مي گذاشتند.(فرهنگ معين)

   دراصطلاح گياه شناسي،كيسه ي كوچكي كه درانتهاي سيخك گل واقع شده وغبارگل درآن است،انتهاي برجسته پرچم كه محتواي دانه هاي گرده است،معنا شده است.(فرهنگ عميد)

  دركتاب مانندگي اسطوره هاي چين وايران مطلب زير آمده كه درخورتامل ونگرشي كارشناسانه است.اين نگرش مي تواند جنبه هاي تحول ودگرگوني هاي واژگان رادرزبان ايرانيان،ريشه يابي وبيان نمايد؛زيراهنوز«ب»فلرسي در بختياري«و»گويش مي شود.مانند(آب=اَو)و...،ديگراين كه روشن نمايد« وَساك»همان شخصي است كه سردودمان ونياي بزرگ طايفه ي « بُساك»ازشاخه چالنگ بختياري مي باشد.

  ((به طورمشابه درآبان يشت،دشمناني ازقبيل «ارجاسب»،«كوي ويشتاسب»،«توس وپسران»،«وساك»و«فرنگراسيان» و«هوسراَونه»درجلب توجه بانو«اَردَويسُورا»كوشش كردند)).ص144

درصفحه 198 همان كتاب فتحه «و» به «آ»تبديل گرديده ومي خوانيم« واساك فرمانده سواره نظام ولوكس (بلاش) اول بوده است».دوباره

«نام واساك درتاكيتوس دركتاب وقايع نامه وي،كتاب پانزدهم وبخش چهاردهم آورده شده است وبديهي است كه احتمالادرگيري ميان او و(گوترز=گودرز)بوده است».

درصفحه147كتاب «بنوارمن ايل من»آمده است نام باستاني شهرستان مسجدسليمان پيش از« پارسوماش»« آساك » بوده است.

«دياكونوف»نويسنده تاريخ ماد،ازهرودوت نقل كرده مي نويسد:

مادها به شش قبيله تقسيم مي شوند: بوسيان، پارتاكتيان، استروكاتيان، اريزانتيان، بوديان و مغ ها. بوسيان(بوساك- بساك)،مغ ها(موگويي)،استروكاتيان(آستركي)،اريزانتيان(ارزانيوند تيره اي ازشهني)،بوديان(بهداروندان)وپارتاكنيان(پارسيان)كه خاستگاه شان رادرحوالي اصفهان ذكرنموده اند.

  اما ازنگاه تاريخ نزديك تر،باتوجه به نمودارمجموع طايفه هاي ايراني يعني پارسي ومادي،مي بينيم كه اسامي برخي ازطايفه هاي مادي وپارسي هنوزهم درطايفه هاي بختياري ماندگاراست.براي مثال طايفه ي «موگويي» كه نام يكي ازطايفه هاي «مادي»ست درحال حاضرنام يكي ازطايفه هاي بختياري ازشاخه (چالنگ –ممصالح)است وياطايفه ي «بوئوسائي»مادي مي تواند،همان طايفه ي«بساك»باشدوهم اكنون درحومه اليگودرز اقامت دارندكه به پايتخت ماد(همدان)نيز نزديك است.(عبدالحسين زرين كوب) اين مطلب راآقاي قبادباقري نويسنده كتاب خود«بختياري درگذرتاريخ»نيزذكركرده است.

  هم چنين واژه هاي:« مَذي مَهميذ= ملك محمودي»تيره اي ازطايفه بساك،بخش نخست اين واژه مي تواندهمان واژه« مَذي=ماد» باشد.«هيوِذي»،درگويش مردم بختياري واژه «هيربد»و«مُهمَذ»دگرگون شده« مؤبد»و«كرتلا»گويش محلي«كَرتيرَ »مؤبدبزرگ ساساني است.و...

  آقاي علي رضا ظاهري يكي ازتاريخ دانان مسجد سليمان اظهار مي داردنام هاي باستاني :اوكسيان ها همان طايفه اسيوند،كادوسي ها همان گادوش تيره اي ازاسيوند،لولوبي ها ململي ،ايلمائي ها الموني تيره اي ازحاجيوند،اريكا هم منطقه انديكاوبيزكه ،بازفت مي باشد.

 باتوجه به اين تغييروتحول ها در درازناي تاريخ چندين هزار ساله وگسستن بعضي حلقه هاي زنجيره ي آن دوره هاي تاريخي، هرگونه دگرگوني دركلمات امري بديهي وغيرقابل انكاراست.

سرداراسعد،درتاريخ بختياري«بساك»را «بسحاق»نوشته اندوشعبات آن را«ملك محمودي،بزي،گرگيوند،جليلوند،خان قائدشهروسوند، آدينه وند،شهروسوند،خانه صلاتين،اتابك وصوفي ذكركرده اند.

ميوند:شعب ميوند شامل طوايف وتيره هاي مختلف«بساك،ابدالوند،پولادوند،حاجي وندوايسه ونداست.خاستگاه مردم اين قوم

شهرستان اليگودرزواطزاف آن است.(تاريخ بختياري ،سرداراسعد)

اليگودرزبه زبان محلي« اَليورز»گفته مي شود.آب وهواي آن درزمستان بسيازسردوپربرف وتابستان،هوايش معتدل وييلاقي است.عشاير طوايف بساك،زلكي،آستركي،سرلك وموگويي،تابستان را در اين منطقه ي ييلاقي وخوش آب وهواسپري مي كنند.محالات توابع اليگودرزدرگذشته«جابلق وسابلق»گفته ونوشته مي شدكه درزبان محلي وبختياري«بُربُروگاپله»بيان مي كردند.

دراطراف اليگودرز«بردشير»ياشيرسنگي وسنگ قبرهايي موجود است كه تاريخ دفن،مشخصات ونوشته هاي روي آن هاگواهي مالگيت

وسكونت ديرينه طايفه بساك وبويژه تيره ي ملكمحمودي(مَذي مهميذ)را700الي800سال دراين خطه نشان مي دهد.بزرگ ترهامي گويند:ملك ومحمود دو برادرقلدر وجسوربودند.به منطقه اليگودرز تبعيد شدند.اماعده اي اعتقاددارندنياي بزرگ «كاظم اصلاني»يا «كاذمَسلو»ازگرجستان به اين ناحيه كوچانده شده وبه اسلام تشرف پيدا كرده است.كوچندگان بساك،بعدازگذر ازكوه هاي صعب العبورزاگرس ودره هاي گودورودخانه هاي پرآب وجنگل هاي مسيركوچ،دراطراف شهرهاي دزفول،شوش،شوشتر،گتوندوروستاهاي اطراف آنان بطورمال نشين دربين مزارع وكنارمراتع سپري مي كنند.

مردمان بساك شجاع،باغيرت،متدين وبااصالتندودربين ديگرطوايف بختياري صاحب احترام واكرامند.درصفوف وجنگ هاي بختياري

جاه ومقام شايسته اي داشته اندچنانكه دريك بيت حماسي صداي كِل زن بساك براي تهييج دلاوران كم ترازضربات گرزوشمشيروسلاح

هاي گرم مردبساك وبختياري نيست.

بي خاتون توكِل بزن كِلِ بساكي                   تُفنَچي زممصالح سوار ز راكي

ودرجاي ديگرپناه داري ومروت ومردانگي بساك رابرديگرطوايف بيان مي كند:

اي خذا مُنه بذه دَسدِ بساكو(ن)              بهذاروند بي مروته مُشگِل بَرُم جو(ن)

طوايف وتيره هاي بساك هم جوار طوايف موگويي،زلكي،سرلك وآستركي درنواحي شهرستان اليگودرز،ازچمن سلطان،صالح صغير،قاسم آباد،سنگ سفيد،شاپورآبادوزَزُم تاكوه هاي ازناوتمندربطورگسترده وپراكنده متوطنند.

پراكندگي اين قوم بيشتردرشهرهاي صنعتي وفعال چشمگيرتروازنظر ارزش اجتماعي وجه اي بزرگ منش،قابل احترام وارزشمندذاتي دارند.شهرهاي تهران،اصفهان،اراك،خمين،خوانسارگلپايگان،فريدن،ذاران وشهرهاي جنوبي دزفول،انديمشك،شوشتر،گتوند،مسجدسليمان واهوازوروستاهاي اطراف اين شهرها عده اي ازاين قوم ساكن وبكار مشغولند.

ازروزگارديرين اين اقوام بيشتربصورت كوچ نشين بسرمي بردند.دراين دوره برخوردها،دلخوري ها،كشمكش ها،كينه توزي ها،زورگويي ها،درگيري ها،تجاوزات،سهميه ي ارث وميراث واملاك،موجبات بروزجنگ وجدال ها،قتل وگريزها(پهلي خالي كِردن)درسطح عشاير بوده است.اين پريزوشانه خالي كردن هابرمبناي  ضربالمثل (زيذن وِمردي جِسدن هم ومردي)بي نهايت درعدم تشديدوتجديدمنازعات وازبرخوردمجددوفروكش كردن وفراموشي آن هابسيار مؤثر بوده است وبناچاردرتمام تيره هاوطوايف،مهاجرت يكي ازعوامل اختلاط تيره هاوآميزش طوايف بوده وهست؛چنان كه اصالت بعضي اقوام را درپرده ابهام فرو برده است،ديده شده بعدازسال هادوري،فردياافرادي درصددجستجوبرامده وروابط فاميلي رامجددابرقرارنموده ويانزدفاميل بازگسته وآب وملك دراختيارشانقرارگرفته وماندگارشده اند.

هركسي كودورماندازاصل خويش        بازجويدروزگاروصل خويش 

مهاجرت چهارلنگ به هفت لنگ ياغرب به شرق وبعكس درنگاهي به تاريخ بروشني درهمه اقوام پيداست،زيراكوچ ومهاجرت هاي مختلف ومستمردركتاب هاي تاريخ بخوبي بيان شده است.بنابراين كوچ ومهاجرت، بطورطبيعي يك نوع تنوع(دست يافتن به چراگاه هاي تازه) ياگريزازدرگيري هاي درون طايفه اي ياسياسي بوده است .ازطوايف چالنگ وبويژه ميوند،عده ي بسياري بسمت طوايف ديگركوچ كرده وساكن شده اندوگاه هويت اصلي خودراكنار نهاده وتحت هويت طايفه ي جديد درآمده اند.ازطايفه بساك هم مهاجريني به سايرطوايف بختياري ازجمله شهرستان مسجدسليمان كوچ كرده اندودراستخدام شركت نفت درآمده وبتدريج درسايرنواحي نفتخيزوصنعتي مشغول بكار وباساكن شدند فرزندان ونوادگانشان هم اكنون به مشاغل گوناگون مشغولند.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد